تمنا می کنم!
در روزگار مرگ من .
تابوت عمرم را ، لبریز خاکستر کنید.
زخمهای تن من بسیارند.
سر خود آتش مریم، به مزارم نزنید.
یادبودش اینجا در تنم جا مانده.
در غروب خورشید.
عکسم را پاره کنید.
وفراموش کنید،
کودکی اینجا بود.
سلام جناب نکابدار... بسیار جونن...
این رو قبلا هم خونده بودم. توی وبلاگ قبلی. در مورد شعر قبلی باید بگم خیلی دنبال این شعر بودم. خوشحالم که اینجا پیداش کردم. دستت درد نکنه.من هنوز عاشق همون شعر های قدیمی هستم ...
به روزم.
سلام جناب نکابدار... بسیار جونن...
این رو قبلا هم خونده بودم. توی وبلاگ قبلی. در مورد شعر قبلی باید بگم خیلی دنبال این شعر بودم. خوشحالم که اینجا پیداش کردم. دستت درد نکنه.
من هنوز عاشق همون شعر های قدیمی هستم ...
به روزم.