آسمان بارانی
چشمهای بسته ام باز شدند
در چمنزار کسی می آید
داس در دست.
بوته های گل یاس
. . . !
آسمان می بارد .
رعد و رگباری سخت.
در چمنزار کسی
می افتد
جان می دهد.
آسمان گلگون است.
در چمنزار کس
پایان یافت
در کنارش داسی . . . !
از اینکه می بینم برگشتی خوشحالم.امیدوارم که حالت بهتر از زمانی که تهران بودی شده باشه. خودت رو که نمیتونم ببینم . امیدوارم بازم از شعرهای قشنگت برامون بنویسی !!!!!!!!!
سلام چطوری مرسی به وبم سر زده بودی بهت اس مس زدم اما انگار به دستت نرسید
چرا فقط نوشتی آره یه زحمت می کشیدی داستان کوتاه منو می خواندی نظر می ذاشتی خسیس
سلام خوشحالیم که یه شعر قشنگ دیگه ای ازت شنیدیم اما بدون صدای پر احساست .کاش کرمانشاه بودی و در میان جاده های محصور در عظمت زاگرس می خوندی.به امید دیدار .
از اینکه می بینم برگشتی خوشحالم.امیدوارم که حالت بهتر از زمانی که تهران بودی شده باشه. خودت رو که نمیتونم ببینم . امیدوارم بازم از شعرهای قشنگت برامون بنویسی !!!!!!!!!
سلام چطوری مرسی به وبم سر زده بودی بهت اس مس زدم اما انگار به دستت نرسید
چرا فقط نوشتی آره یه زحمت می کشیدی داستان کوتاه منو می خواندی نظر می ذاشتی خسیس
سلام
خوشحالیم که یه شعر قشنگ دیگه ای ازت شنیدیم اما بدون صدای پر احساست .
کاش کرمانشاه بودی و در میان جاده های محصور در عظمت زاگرس می خوندی.
به امید دیدار .