نقابدار ۳۵




یک اسم ، یادگار کسی که تو نیستی

اسمی به اعتبار کسی که تو نیستی

زندان- هزار و سیصد و پنجاه و پنج – مرد

عکس ِ شماره دار کسی که تونیستی

در پارک، صندلی کنار تو خالی است

در فکر او، کنار کسی که «تو » نیستی

مردِ مچاله- ساعتِ بیهوده – شهر ِ گیج

یک زن ، در انتظار کسی که تو نیستی ...

تو مرده ای و چند بلوک آن طرف تری

او رفته بر مزار کسی که تو نیستی

نفرین به روزگار تو که نیستی کسی !

نفرین به روزگار کسی که تو نیستی !