نقابدار 2۱

 

 

 

 

شبی در انتظار افق ، پیر خسته میمیرد

 

در انتهای این باران ، کوه ابر میگیرد

 

بیا درخت تنومند، تبر گرفتار است

 

   برای سایه گرفتن، بهانه میگیرد