نقابدار ۵



هی چاقویِ کُند کهنسال!
زیر بارانِ این همه پَر
رد گلویِ چند پرنده را
پنهان خواهی کرد!؟
 
تو که تا اََبَد نمی توانی
تمام کبوترانِ آن همه پاییز را
دست آموزِ دانه و دلهره کنی !
 
به آشپز خانه ات برگرد
هنوز چیز های بسیاری هست ...
- به تساوی تقسیم نکرده اند !